آهای مردمان دیارم
به راستی چه می دانید که من
چه می گویم و چه می سرایم
شما که سخن از دایره سبز می زنید
کدام یک درد مرا خواند و
به تسلای دلم سخن گفت ؟
هیچ می دانید که که من کیستم ؟
من یک دنیا سکوتم
شعر جاویدان
من یک آبشارم
نعره ی هزاران سقوط
من یک ساعتم
پر از ثانیه های بی فرجام
من بارانم
هزاران قطره آسمانی
من شعر بی قافیه ام
پر از فریاد و اشک
من همان آشناترین غریبه ام
خسته از دیار و یار و غربت
آشناترین غریبه
سلام
جالب بود. اما دایره سبز کجاست؟
منظورم از دایره سبز ؛ دایره سبز رفاقت بود
سلام
ممنون از حضورتون در گیلانیها
خیلی قشنگ بود ممنون
خواهش