شعرهایی که بزرگها می خونند

اتل متل جدایی

عروسکم کجایی؟

گاوحسن پریشون

یه دل داره پر خونه

عشقم که رفت هندوستون

خونم  شد قبرستون

یه عشق دیگه بردار

یه دنیا غصه بردار

اسمشو بذار بچگی

تا آخر زندگی

هاچین و واچین

تموم شد

عمر منم حروم شد

آشناترین غریبه

بوی آشنایی

 

سلام  و درود به همه دوستان

می خواستم آپ رو با یکی از آخرین  شعرهای خودم انجام بدم ولی گفتم یه مقدار درد و دل کنم

آخه قبل از این که اینجا بیام یه سر به وب دوستان زدم ، خیلی ها هنوز فعال هستن ، بعضی ها هم ازدواج کردن و سر گرم خانواده خودشون شدن ، بعضی ها رفتن سربازی ، بعضی های دیگه  هم   مهندس شدن  و  وب نویسی بهشون حال نمیده  به هر حال  چرخ فلک داره میگذره

چه دورانی بود. . .

اون موقع ها آپ ترین وب بودم و به همه خورده می گرفتم که چرا دیر به دیر آپ می کنند

توی بیشتر وب های دوستان لینک ، نظر یا حداقل  یه نشونه ی کوچکی از من بود

طراحی وب چند تا از بچه ها با من بود و لینک من هم بود ، اغلب توی سیستم

بلاگ اسکای جزو  وبهای  آپ بودم ، حتی توی وبلاگ مدیران هم عکسم بود . راستی

 یادش بخیر رفته بودیم نمایشگاه الکامپ و با مدیران بلاگ اسکای  دیدار داشتیم . . .

حالا چی...... ؟

وبم هم مثل خودم گوشه نشین شده . . .

خوب چیکار میشه کرد

امروز   ترا  دسترس   فردا   نیست               و اندیشه ات بجز سودا نیست

ضایع مکن این دم  ار دلت شیدا نیست           کاین باقی عمر را بها پیدا نیست

کار روزگاره دیگه ، البته  لطف دوستان همیشه با من بوده و میان این جا نظر میدن  ، خیلی ها هم چون مطلب جدید نیست نظر نمیدن . . .

الان که به خاطر شرایطی کاری نمی تونم تند تند بیام ولی قول میدم  که بیشتر بیام  ، البته نه مثل قدیم 

به هر حال  از همتون ممنونم . . .

آشناترین غریبه