دیشب  با خدا دعوایم شد ......


باهم قهر کردیم .....فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد......


رفتم گوشه ای نشستم .... چند قطره اشک ریختم..... و خوابم برد


صبح که بیدار شدم .... مادرم گفت...


نمیدانی از دیشب تا صبح چه " بارانی " می آمد ....!!

خشکیده و زردم


خشکیده و زردم چه غم انگیز چو پاییز


گلدشت  وجودم شده گلریز چو پاییز


 در قحطی احساس دریغا که مرا نیست


هم ناله بجز مرغ شب اویز چو پاییز


 گلزار دلم بی نفس مهر تو خالی است


از نغمه ء پر شور و دل انگیز چو پاییز


 دردی که مرا ریخته در خویش صد افسوس


در چشم کسان هست چه ناچیز چو پاییز


 من مانده ام و غربت و یک داغ جگر سوز


با یک دل تنها و خزان خیز چو پاییز 

زخم ها. . .




تمام چسب زخم هایت را هم که بخرم

باز نه زخمهای من خوب میشود

نه زخمهای تو ...

والنتاین بیگانه

                              25بهمن (Valentine) یا 29بهمن (سپندارمذگان ایرانیان باستان)


آیا روز ولنتاین می تواند جانشین سپندارمذگان شود که ریشه در تاریخ و فرهنگ چند هزار ساله ایران دارد

 

ملت ایران از جلمه ملت های جهان است که از گذشته دور تا بحال زندگی و جهان بینی اش با شادی و جشن و پایکوبی پیوند مستحکمی داشته است و شاید تنوع در پایکوبی و رقص های محلی ایران نمونه بارزی از این جهان بینی باشد


سپندار مذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است

در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، بلکه از چند قرن  پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است. در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با ۲۹ بهمن، یعنی تنها ۳ روز پس از روز والنتاین غریبه. این روز سپندارمذگان یا «اسفندارمذگان» نام داشته است. سپندارمذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است

متاسفانه چند سالی است که بعد از فراموشی آیین ها و اعیاد جزیی تر گذشته مان شاهد مناسبت های جدید در تقویم غیر رسمی مردم هستیم یکی از این روزها روز ولنتاین یا روز عشاق است که جانشین عید سپندار مذگان خودمان شده است


روز عشاق ایرانی با فلسفه ای قوی و با سابقه ای به درازی تاریخی و برخلاف ولنتاین غربیان که ریشه در واقعه ای مجهول دارد گوشه ای از فرهنگ غنی ایران زمین است

 
فرهنگی که در طول تاریخ هویت ما بوده و هست فرهنگ این عامل مهم در رشد و ترقی ملت اینک در خطر است خطری که هر گاه به صورتی نوین چهره می نماید و سعی در به ابتذال کشاندن اصول فرهنگی دارد

 
همیشه در طول تاریخ ملتی پیشرفت کرده اند که توانسته اند به شیوه موثرتری فرهنگ خود و اسطوره های باستانی شان را به جهانیان معرفی کنند و از جایگاه والایی برخوردار شوند. 

 

شاید هنوز دیر نشده باشد که روز عشق را از 25  بهمن ( Valentine) به 29 بهمن (سپندار مذگان ایرانیان باستان) منتقل کنیم.

بزرگداشت کوروش بزرگ

   

 

سپاه بزرگ من به آرامی وارد شهر بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید... وضع داخلی بابل و جایگاه های مقدسش قلب مرا تکان داد...

من برای صلح کوشیدم. حاکم بابل مردم درمانده ی بابل را به بردگی کشیده بود. کاری که در خور شان آنان نبود. من برده داری را برانداختم. به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند. و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. .. فرمان دادم همه نیایش گاه هارا به جای خود بازگرداندم. .. همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند به سرزمینهای خود برگرداندم.خانه های ویران آنها را آباد کردم... بی گمان در آرزوهای سازندگی همگی مردم بابل پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعه ای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم


من برای همه مردم جامعه ای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم هدیه کردم

 

هفتم آبان ،  روز جهانی بزرگداشت کورش بزرگ بنیان گزار حقوق بشر و پدر ایران زمین بر همه جهانیان مبارک باد  



دکتر نوشیروان کیهانی زاده در این باره می نویسد:

این روز به مناسبت تکمیل تصرف امپراتوری بابل به دست ارتش ایران (اکتبر سال ۵۳۹ پیش از میلاد) و پایان دوران ستمگری در دنیای باستان برقرار شده است . ۲۵۴۴ سال پیش در همین ماه اعلامیه تاریخی کوروش بزرگ در زمینه حقوق افراد و ملل انتشار یافته بود که نخستین سنگ بنای یک دولت مشترک المنافع جهانی و هر سازمان بین المللی بشمار می آید.  

کورش بزرگ - Cyrus the Great


کوروش بزرگ یا کوروش کبیردر زبان پارسی باستان KUURAUSHA  و همچنین معروف به کوروش دوم، نخستین پادشاه و بنیانگذار دودمان هخامنشی است. شاه پارسی، به خاطر بخشندگی، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایه گذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن بردهها و بندیان، احترام به دینها و کیشهای گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شده است.

 

او تک تک انسانها را گرامی شمرد. او پاسبان صلح بود و آرامش؛ او پرچمدار آزادی بود

 او کوروش هخامنشی بود  

فرزندی بود که از ایران زمین برخاست و دنیا را  آشتی داد و به خاک ایراان زمین برگشت 

 


 کورش   پدر   ماست 


ا یر ا ن  وطن  ماست


ایرانیان کوروش را پدر
و یونانیان او را سرور و قانونگذار مینامیدند.  یهودیان این پادشاه را به منزله مسح شده توسط پروردگار به شمار می آوردند، ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک میدانستند.  

     

آشناترین غریبه

مستی قمار

همیشه وقتی  فلانی   این  آهنگ رو برام  میخونه خیلی حال میکنم . یه حالی میشم که


 نمیدونم با چه کلماتی باید  بگم . در همین حد  بگم که خیلی این آهنگ رو دوست دارم 

 

 

اونا که تو زندگیشون قصه های خوب شنیدن

تو قمار زندگانی همه جور بازی رو دیدن 
اونا که تو خلوت شب شعرای حافظ رو خوندن
همه راه  و رفتن اما بر سر دو راهی موندن

بهشون بگین که اینجا یه نفر همیشه مسته 
یه نفر همیشه تنها سر این کوچه نشسته

بهشون بیگید که قصه اش مثل شاهنومه درازه
کی بوده کجا رسیده چه جوری باید بسازه

.

.

حالا قصه هاشو مستها توی میخونه ها میگن
اما اون همیشه مست رو توی اونجا راه نمیدن

بهشون بگین که اینجا یه نفر همیشه مسته 
یه نفر همیشه تنها سر این کوچه نشسته

دیگه گیس کمند دلها  گیسوهای رنگ برفش
دیگه میخونه جایی نیست که بیاد رو لب ها حرفش
بزارین همه بدونن که به دست غم اسیره
آخرش یه شب همینجا سر این کوچه می میره

بهشون بگین که اینجا یه نفر همیشه مسته 
یه نفر همیشه تنها سر این کوچه نشسته

من امشب سرخوش و دیوانه و مست و غزل خوانم
به جام می پناه آورده ام از غم گریزانم
گر از میخانه باز آیم مرا غم باز می جوید
روید ای دوستان من گوشه میخانه می مانم 
جان ای دل

دیگه گیس کمند دلها  گیسوهای رنگ برفش
دیگه میخونه جایی نیست که بیاد رو لب ها حرفش
بزارین همه بدونن که به دست غم اسیره
آخرش یه شب همینجا سر این کوچه می میره

بهشون بگین که اینجا یه نفر همیشه مسته 

یه نفر همیشه تنها سر این کوچه نشست


آشناترین غریبه 


باران

امروز بی  خبر باران آمد...


با  تلنگری نه چندان آرام...


و آسمان انگار دلش از چیزی پر بود بلند بلند با باران درد دل میکرد ...

 

آرزوی های برآورده نشده ام  مثل صدای برگ های خشک پاییزی که زیر


 پای عابران زجه میزنند در دلم دارد می خشکد...نه ، نا امیدی  در وجودم


 نیست فقط کمی دلم گرفته ...

آشناترین غریبه

شبهای قدر

 

شب قدر ، شب شناختن قدر خویش است

 


ما این قرآن عظیم الشان را در شب قدر نازل کردیم بعضی ها فکر می کنند که در شب قدر باید کتاب را بر سر گذاشت و های های گریه کرد تا خداوند به او امتیاز دهد و در بخشایش گناهان او امتیاز قائل باشد و ...

 

ولی وای بر او ، این کار ابلهان بی سواد است ، زیرا خداوند قرآن را برای ما نازل کرده است تا آن را مطالعه کنیم تا راهکارمان باشد و در مراحل زندگی از آن بهره ببریم نه آنکه همچون جنگ صفین قرآن را بر سر نیزه ها آوردندو از آن به گونه ای دیگر استفاده کردند. و من چه مى‏دانى شب قدر چیست؟


گویند که کریم است و گنه می بخشد ............. گیرم که ببخشد ، ز خجالت چه کنم 


به گردون ابرش از رحمت، برآمد از دل دریا

که دریا شد از آن صحرا، که صحرا شد از آن دریا

بخار از دشت پیدا شد، چو ترکان بخارایی

ز تیر ترکشش سوزد، سر خارا ز بن خارا

زبان بگشود سوسن، چون بشیر از مژده یوسف

ز حسرت چشم نرگس همچنان یعقوب شد بینا

پی معجز ز شاخ گل، برآمد بلبل از شادی

تجلی کرد بر هر شاخ گل، صد معجزِ موسا

علیّ عالی اعلا، ولیِّ والی والا

وصی سید بطحا، به حکمش جمله ما فیها

قوام جسم را جوهر، زمام روح را رهبر

کلام نیک پیغمبر، ولیِّ ایزد دانا

نه وصفش این چنین باشد، که می‌گویند درعالم

ز خندق جست و مرحب کشت، اندر بیشه هیجا

علی سرّی‌ست در وحدت، که باشد سرّ بی‌همتا

علی خلقی است در خلقت، که باشد خلقتش یکتا

تولد وفا

 

 

هر چه تلألو کند الماس نیست 

 

هر گل خوشبو که گل یاس نیست  

  
ماه زیاد است و برادر بسی  


هیچ یکی حضرت عبـاس نیست 

 

 

آشناترین غریبه

جمعه - مغازه تنها و پر از سکوت

روز سردی است و من افسرده
راه
دوری است و پایی خسته

تیرگی هست و چراغی مرده

 دور ماندند ز من آدمها

سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم ها
فکر تاریکی و این
ویرانی
بی خبر آمد تا به دل من
قصه ها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من

اندکی صبر سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل
وای این روز  چه قدر تاریک است
 
خنده ای کو که به دل انگیزم ؟
قطره ای کو که به دریا ریزم ؟
صخره ای کو که بدان آویزم ؟

مثل این است که روز غمناک است

دیگران را هم غم هست به دل
غم من لیک غمی غمناک است

آشناترین غریبه