بزرگداشت کوروش بزرگ

   

 

سپاه بزرگ من به آرامی وارد شهر بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید... وضع داخلی بابل و جایگاه های مقدسش قلب مرا تکان داد...

من برای صلح کوشیدم. حاکم بابل مردم درمانده ی بابل را به بردگی کشیده بود. کاری که در خور شان آنان نبود. من برده داری را برانداختم. به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند. و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. .. فرمان دادم همه نیایش گاه هارا به جای خود بازگرداندم. .. همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند به سرزمینهای خود برگرداندم.خانه های ویران آنها را آباد کردم... بی گمان در آرزوهای سازندگی همگی مردم بابل پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعه ای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم


من برای همه مردم جامعه ای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم هدیه کردم

 

هفتم آبان ،  روز جهانی بزرگداشت کورش بزرگ بنیان گزار حقوق بشر و پدر ایران زمین بر همه جهانیان مبارک باد  



دکتر نوشیروان کیهانی زاده در این باره می نویسد:

این روز به مناسبت تکمیل تصرف امپراتوری بابل به دست ارتش ایران (اکتبر سال ۵۳۹ پیش از میلاد) و پایان دوران ستمگری در دنیای باستان برقرار شده است . ۲۵۴۴ سال پیش در همین ماه اعلامیه تاریخی کوروش بزرگ در زمینه حقوق افراد و ملل انتشار یافته بود که نخستین سنگ بنای یک دولت مشترک المنافع جهانی و هر سازمان بین المللی بشمار می آید.  

کورش بزرگ - Cyrus the Great


کوروش بزرگ یا کوروش کبیردر زبان پارسی باستان KUURAUSHA  و همچنین معروف به کوروش دوم، نخستین پادشاه و بنیانگذار دودمان هخامنشی است. شاه پارسی، به خاطر بخشندگی، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایه گذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن بردهها و بندیان، احترام به دینها و کیشهای گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شده است.

 

او تک تک انسانها را گرامی شمرد. او پاسبان صلح بود و آرامش؛ او پرچمدار آزادی بود

 او کوروش هخامنشی بود  

فرزندی بود که از ایران زمین برخاست و دنیا را  آشتی داد و به خاک ایراان زمین برگشت 

 


 کورش   پدر   ماست 


ا یر ا ن  وطن  ماست


ایرانیان کوروش را پدر
و یونانیان او را سرور و قانونگذار مینامیدند.  یهودیان این پادشاه را به منزله مسح شده توسط پروردگار به شمار می آوردند، ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک میدانستند.  

     

آشناترین غریبه

مستی قمار

همیشه وقتی  فلانی   این  آهنگ رو برام  میخونه خیلی حال میکنم . یه حالی میشم که


 نمیدونم با چه کلماتی باید  بگم . در همین حد  بگم که خیلی این آهنگ رو دوست دارم 

 

 

اونا که تو زندگیشون قصه های خوب شنیدن

تو قمار زندگانی همه جور بازی رو دیدن 
اونا که تو خلوت شب شعرای حافظ رو خوندن
همه راه  و رفتن اما بر سر دو راهی موندن

بهشون بگین که اینجا یه نفر همیشه مسته 
یه نفر همیشه تنها سر این کوچه نشسته

بهشون بیگید که قصه اش مثل شاهنومه درازه
کی بوده کجا رسیده چه جوری باید بسازه

.

.

حالا قصه هاشو مستها توی میخونه ها میگن
اما اون همیشه مست رو توی اونجا راه نمیدن

بهشون بگین که اینجا یه نفر همیشه مسته 
یه نفر همیشه تنها سر این کوچه نشسته

دیگه گیس کمند دلها  گیسوهای رنگ برفش
دیگه میخونه جایی نیست که بیاد رو لب ها حرفش
بزارین همه بدونن که به دست غم اسیره
آخرش یه شب همینجا سر این کوچه می میره

بهشون بگین که اینجا یه نفر همیشه مسته 
یه نفر همیشه تنها سر این کوچه نشسته

من امشب سرخوش و دیوانه و مست و غزل خوانم
به جام می پناه آورده ام از غم گریزانم
گر از میخانه باز آیم مرا غم باز می جوید
روید ای دوستان من گوشه میخانه می مانم 
جان ای دل

دیگه گیس کمند دلها  گیسوهای رنگ برفش
دیگه میخونه جایی نیست که بیاد رو لب ها حرفش
بزارین همه بدونن که به دست غم اسیره
آخرش یه شب همینجا سر این کوچه می میره

بهشون بگین که اینجا یه نفر همیشه مسته 

یه نفر همیشه تنها سر این کوچه نشست


آشناترین غریبه