از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید
آدمیت مرد
گرچه آدم زنده بود
از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بود
بعد دنیا هی پر از آدم شد و این اسباب
گشت و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغا
آدمیت برنگشت
سلام با تغییرات جدید آپ کردم. منتظرم...
سلام.
حتما خدمت میرسم
kheili ghashang bod-afarin be u
سپاس فراوان
سلااااااااام
از آشنای غریبه به آشناترین غریبه
سال نو شما هم مبارک
هر روزتان نوروز
متشکرم که سراغی گرفتید
سلام و دو صد درود آشنای غریبه
خواهش دوست عزیز.انجام وظیفه است
سلام
خوب هستین؟
سال نو مبارک(البته با تاخیر)
پست قشنگی بود خوشم اومد
یه مدته دوباره مینویسم
فرصت کردی یه سری بزن
سپاس.
سال نو شما هم مبارک.
بله حتما.در اولین فرصت میام سراغتون
سلام عمو
چوخ مخلصیییییییییییییییییم
I am so nokare u
خط یکی مونده به آخر یه جای ای دریغ بنویسی ای دریغا به وزن و روانی شعر کمک میکنه
خیلی خیلی زیباست
آدمیت دیگه بر نمیگرده داداش...
شما به کارات برس من حواسم هست اگه اومد بهت خبر میدم
با اینکه شعر بنده نیست و دست بردن در شعر دیگران باعث آزرده خاطر شاعر میشه ولی حرفه شما ارجحیت داره به همه چی.به روی چشم استاد
..
واقعا شعر قشنگیه.
دم شما گرم ...پس من میرم اضافه کار...شما حواست باشه
سلام
آقا هنوز برنگشته آآآآآآآآآآآآآاا
من هستم شما برو اضافه کار...هرچی در آوردی در راه آدمیت خرج کن شاید بشه یجوری برشگردوند
قربون معرفتت :*:*:*:*:*:*: