من و مترسک و کلاغ ها


من و مترسک و کلاغ ها

مترسک ناز می کند

کلاغ ها فریاد می زنند

و من سکوت می کنم....

این مزرعه ی زندگی من است

خشک و بی نشان

یه روز یه ترکه... یه رشتیه ...یه لره...

 

 

یه روز یه ترکه...

اسمش ستار خان بود

 

خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛ 

یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد

فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو

برای اینکه ما یه روزی تو این مملکت آزاد زندگی کنیم.

    

 

 یه روز یه رشتیه 

اسمش میرزا کوچک خان بود، 

 

برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلقه تلاش کرد،  

برای اینکه کسی تو این مملکت ادهای خدایی نکنه، 

جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد،

اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد.

 

 

 

یه روز یه لره

کریم خان زند بود،

 

ساده زیست ، نیک سیرت و عدالت پرور بود و  

تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد. 

 شجاع و بی آلایش بود در پاکدلی و رافت و مهربانی  نمونه بود. 

همه عمرش رو گذاشت واسه آبادانی و سامان دادن کشور 



حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم، 

به همدیگه می خندیم،؟!!! 

و اینجوری شادیم !!!!.. ؛

 

این از فرهنگ ایرونی به دور است.  بیایید با هم بخندیم نه به همدیگه.

 

ما از تبار کوروش و فرزند جمشیدیم 

پیروز بی برده ، بت نپرستیدیم

از سیاهی چرا حذر کردن

  

از سیاهی چرا حذر کردن 

شب پر از قطره های الماس است 

آنچه از شب بجای می ماند 

عطر سکر آور گل یاس است 

*****

شعر دیوانه تب آلودم 

شرمگین از شیار خواهش ها 

پیکرش را دوباره می سوزد 

عطش جاودان آتش ها

آدمیت مرد

از همان روزی که دست حضرت قابیل

گشت آلوده به خون هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید
آدمیت مرد
گرچه آدم زنده بود
از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بود 

بعد دنیا هی پر از آدم شد و این اسباب
گشت  و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغا
آدمیت برنگشت

شادباش نوروزی


درود بی پایان بر فرزندان ایران زمین

 

فرا رسیدن نوروز 3746 جمشیدی را به شما ، فرزندان پاک نیت ایران  زمین شادباش می گویم. نوروز سرآغاز سال آریایی و سرفصل دوباره آفرینش طبیعت و زمان رویش و شکفتن است.

سایه حق ، سلام عشق ، سعادت روح ، سلامت تن ، سرمستی بهار ، سکوت دعا ، سرور جاودانه . این است هفت سین آریایی. هزاران بار تقیم تو باد

 

پیدایش جشن نوروز

در ادبـیـات فارسی جشن نوروز را، مانند بسیاری دیگر از آیـیـن ها، رسم ها، فرهنگ ها و تمدن ها به نخستین پادشاهان نسبت می دهند.  شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری، چون فردوسی ،منوچهری، عنصری، بـیـرونی، طبری، مسعـودی، مسکویه، گردیزی و بسیاری دیگر که منبع تاریخی و اسطوره ای آنان بی گمان ادبـیـات پـیـش از اسلام بوده، نوروز و برگزاری جشن نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند، که تـنـها به چند نمونه و مورد اشاره می شود : 


جهان انجمن شد بر تخت اوی               از آن بر شده فره بخت اوی

به جمشید بر گوهر افشاندند               مر آن روز را روز نو خواندند

سر سال نو هرمز فرودین                     بر آسوده از رنج تن، دل ز کین

به نوروز نو شاه گیتی فروز                   بر آن تخت بنشست فیروزروز

بزرگان به شادی بیاراستند                   می و رود و رامشگران خواستند

بقیه در ادامه مطلب 

ادامه مطلب ...

خونه تکونی


می گن هر بار با تحویل سال زمین دوباره متولد میشه. ماها عادت داریم خونه ها مون رو تمیز کنیم و


 به استقبال بهار بریم. بیاین این دفعه خودمون هم خونه تکونی کنیم. خودمون و دلامون را. 

کی دلش رو خونه تکونی کرده ؟ کی غم و غصه رو از دلش بیرون کرده؟ کی کینه ها رو خاک کرده و


 جاش محبت رو توی دلش جا داده ؟

 


خونه تکونی می کنم، منتظر بهارم


منتظر بهار و رویش سبزه زارم


می خوام وقتی بهار میاد


خونه  ی من تمیز باشه


بهار توی خونه ی من


یه مهمون عزیز باشه



دلم  را هم پاک می کنم


کینه هارو خاک می کنم


هرچی بدی توی دلمه


می روبم و بیرون می کنم


دلم که پاکیزه بشه


خدا رو مهمون می کنم

اولین برف


همیشه  هر وقت یاد زمستون میکنم یاد سفیدی برفش می افتم


وقتی  هم که فصلش از راه میرسه


یه انتظار کودکانه سراسر وجودم رو می گیره


انتظار  باریدن  برف


همیشه  وقتی اولین برف زمستون زمین رو سفید می کنه یه شادی خاص که من و یاد 


دنیای  کودکیم میندازه وجودم رو لبریز از خودش می کنه دویدن  روی برف و طنینی که آرامش رو 


 به همراه داره . باریدن  برف غیر از شوق ساختن یه آدم برفی یا بازی باگلوله های برفی یه شوق


 دیگه هم  واسم داره که از بقیه لذت بخش تره اونم این که وقت باریدن برف سرم و رو به آسمون


 کنم و محو رسیدن دونه های برف  به زمین بشم

ساقی کربلا

سلام و دو صد درود خدمت همه عزیزان و سروران گرامی. طبق عادت هر سال اومدم فرارسیدن ماه عشق رو به همه دوستان تبریک و تسلیت بگم . 

 

 

تبریک به خاطر این که هنوز راه  و چراغی برای رسیدن به انسانیت و خودمون وجود داره 

تسلیت برای این که ، گنجینه بزرگی از ایثار ،  معرفت و وفا را از دست دادیم    

البته اشاره به این هم بکنم که خیلی ها به من میگن تو که این همه به موضوع آریای و ایران و اینجور چیزها حساس  هستی پس چرا اینجا اینطور مینوسی. باید بگم که  

بین همه ی عشق های دنیا عشق است ابوالفضل  

وفا ، معرفت ، عشق ،شجاعت ، ایثار و از خود گذشتگی و هزار صفت دیگه باعث شد که من مرید علمدار کربلا بشم. باشه تا پای برگه نوکری رو خودش امضاء کنه   

گل کردی عباس ،  کوه دردی عباس  ، ساده بگم من  خیلی مردی عباس   

 

 

 روی آسمون قلبم می نویسم با گل یاس                  که من از بچگی بودم مرید حضرت عباس

 مادرم می گفت ابالفضل صاحب سفره هامونه          عمریه زندگیهامون همگی بیمه اونه  

تا که چشم من می افتاد به قاب عکس شریفش        پی می بردم که توی دنیا هیچکسی نبود حریفش  

  

 

عقل گفتش تشنه کامی، نوش کن 

عشق گفتش بحر غیرت جوش کن 

آب گفتش بر صفای من نگر 

قلب گفتش در وفای من نگر 

عافیت گفتش کف آبی بنوش 

عاطفت گفتش که چشم از وی بپوش 

تشنگی گفتش تو را سازم هلاک 

رستگی گفتش که از مردن چه باک؟ 

 

 

 

من از تو شرم دارم دستِ خود را   

 

تو دادی هم دل و هم دستِ خود را  

  

عــلــم از دســت تــو افـتـاد امـا   

 

علــم کــردی به عالم دستِ خود را  

آشناترین غریبه 

قمسمت ما کو


آسیاب اگه  به  نوبت


بگو پس  نوبت  ما کو


سهم ما،  قمسمت  ما  کو


حرمت خلوت  کو


بیرق ، تو نگو  رخت غرا شد


سهم نسل من و تو ، باد هوا شد 

بهاری که عاشق شده …

باز هم  پاییز شروع شد و حس تنهایی های من آغاز شد. از این فصل به شدت بدم میاد .   

خیلی زود عصبی میشم ،دلگیر میشم ، ناراحت میشم ....خیلی از این ماه بدم میاد

 

باز پاییز است


باز این دل از غمی دیرینه  لبریز است


باز می لرزد به خود سر شاخه های بید سرگردان


باز می ریزد فرو بر چهره ام باران


باز رنجورم، خداوندا  پریشانم


باز می بینی که بی تابانه  گریانم

 

باز پاییز است


باز این دنیا غم انگیز است


باز پاییز است و هنگام  جدائیها برگها 


باز پاییز است و مرگ  باغچه ی رز


باز پاییز  است . . . . 


آشناترین غریبه