-
خونه تکونی
شنبه 14 اسفندماه سال 1389 21:36
می گن هر بار با تحویل سال زمین دوباره متولد میشه. ماها عادت داریم خونه ها مون رو تمیز کنیم و به استقبال بهار بریم. بیاین این دفعه خودمون هم خونه تکونی کنیم. خودمون و دلامون را. کی دلش رو خونه تکونی کرده ؟ کی غم و غصه رو از دلش بیرون کرده؟ کی کینه ها رو خاک کرده و جاش محبت رو توی دلش جا داده ؟ خونه تکونی می کنم، منتظر...
-
والنتاین بیگانه
جمعه 22 بهمنماه سال 1389 17:27
25بهمن ( Valentine ) یا 29بهمن (سپندارمذگان ایرانیان باستان) آیا روز ولنتاین می تواند جانشین سپندارمذگان شود که ریشه در تاریخ و فرهنگ چند هزار ساله ایران دارد ملت ایران از جلمه ملت های جهان است که از گذشته دور تا بحال زندگی و جهان بینی اش با شادی و جشن و پایکوبی پیوند مستحکمی داشته است و شاید تنوع در پایکوبی و رقص های...
-
اولین برف
دوشنبه 20 دیماه سال 1389 22:31
همیشه هر وقت یاد زمستون میکنم یاد سفیدی برفش می افتم وقتی هم که فصلش از راه میرسه یه انتظار کودکانه سراسر وجودم رو می گیره انتظار باریدن برف همیشه وقتی اولین برف زمستون زمین رو سفید می کنه یه شادی خاص که من و یاد دنیای کودکیم میندازه وجودم رو لبریز از خودش می کنه دویدن روی برف و طنینی که آرامش رو به همراه داره ....
-
نگاه کن. . .
سهشنبه 7 دیماه سال 1389 20:13
فروغ فرخزاد: نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب می شود چگونه سایه ی سیاه سرکشم اسیر دست آفتاب می شودنگاه کن تمام هستیم خراب می شود شراره ای مرا به کام می کشد مرا به اوج می برد مرا به دام می کشد نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب می شود آشناترین غریبه
-
ساقی کربلا
شنبه 20 آذرماه سال 1389 00:39
سلام و دو صد درود خدمت همه عزیزان و سروران گرامی. طبق عادت هر سال اومدم فرارسیدن ماه عشق رو به همه دوستان تبریک و تسلیت بگم . تبریک به خاطر این که هنوز راه و چراغی برای رسیدن به انسانیت و خودمون وجود داره تسلیت برای این که ، گنجینه بزرگی از ایثار ، معرفت و وفا را از دست دادیم البته اشاره به این هم بکنم که خیلی ها به...
-
قمسمت ما کو
جمعه 12 آذرماه سال 1389 16:47
آسیاب اگه به نوبت بگو پس نوبت ما کو سهم ما، قمسمت ما کو حرمت خلوت کو بیرق ، تو نگو رخت غرا شد سهم نسل من و تو ، باد هوا شد
-
بزرگداشت کوروش بزرگ
جمعه 7 آبانماه سال 1389 17:55
سپاه بزرگ من به آرامی وارد شهر بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید... وضع داخلی بابل و جایگاه های مقدسش قلب مرا تکان داد ... من برای صلح کوشیدم. حاکم بابل مردم درمانده ی بابل را به بردگی کشیده بود. کاری که در خور شان آنان نبود. من برده داری را برانداختم. به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم....
-
مستی قمار
شنبه 1 آبانماه سال 1389 19:35
همیشه وقتی فلانی این آهنگ رو برام میخونه خیلی حال میکنم . یه حالی میشم که نمیدونم با چه کلماتی باید بگم . در همین حد بگم که خیلی این آهنگ رو دوست دارم اونا که تو زندگیشون قصه های خوب شنیدن تو قمار زندگانی همه جور بازی رو دیدن اونا که تو خلوت شب شعرای حافظ رو خوندن همه راه و رفتن اما بر سر دو راهی موندن بهشون بگین که...
-
باران
شنبه 17 مهرماه سال 1389 21:17
امروز بی خبر باران آمد... با تلنگری نه چندان آرام... و آسمان انگار دلش از چیزی پر بود بلند بلند با باران درد دل میکرد ... آرزوی های برآورده نشده ام مثل صدای برگ های خشک پاییز ی که زیر پای عابران زجه میزنند در دلم دارد می خشکد...نه ، نا امیدی در وجودم نیست فقط کمی دلم گرفته ... آشناترین غریبه
-
بهاری که عاشق شده …
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1389 21:34
باز هم پاییز شروع شد و حس تنهایی های من آغاز شد. از این فصل به شدت بدم میاد . خیلی زود عصبی میشم ،دلگیر میشم ، ناراحت میشم ....خیلی از این ماه بدم میاد باز پاییز است باز این دل از غمی دیرینه لبریز است باز می لرزد به خود سر شاخه های بید سرگردان باز می ریزد فرو بر چهره ام باران باز رنجورم، خداوندا پریشانم باز می بینی که...
-
چفیه و سرباز هخامنش
شنبه 27 شهریورماه سال 1389 20:27
تا امروز خیلی سعی کردم که مطلب سیاسی و یا هر چیزی که مربوط به سیاست بشه رو اینجا ننویسم چون این وب برای من یه خلوتگاه و یه خونه است که میخاستم فضای دوستانه داشته باشه و چیزی ننویسم که اختلاف نظرهای عمیقی توش باشه . ولی دیگه جونم به لبم رسیده . خوب با توجه به نظرهای دوستان و صحبتهای خارج از نت همه بر این عقده هستن که...
-
تولدت مبارک
جمعه 19 شهریورماه سال 1389 03:03
سلام ! یه سلام مخصوص مخصوص واسه یه روز مخصوصِ مخصوص که تولد یه آدم مخصوص مخصوصه! با کمال شادمانی تولد حاجی جون مدیریت وب جهانی تنهای تنها رو به آحاد ملت!!! تبریک گفته و امتداد ظل متعال آن حضرت را از حق تعالی خواستارم حاجی جون نمیگم دوست دارم چون خودت میدونی نمیگم بهترین دوستمی چون بازم خودت میدونی نمیگم آرزوم اینه که...
-
شبهای قدر
سهشنبه 9 شهریورماه سال 1389 00:50
شب قدر ، شب شناختن قدر خویش است ما این قرآن عظیم الشان را در شب قدر نازل کردیم بعضی ها فکر می کنند که در شب قدر باید کتاب را بر سر گذاشت و های های گریه کرد تا خداوند به او امتیاز دهد و در بخشایش گناهان او امتیاز قائل باشد و ... ولی وای بر او ، این کار ابلهان بی سواد است ، زیرا خداوند قرآن را برای ما نازل کرده است تا...
-
دیوانگان گریان
جمعه 5 شهریورماه سال 1389 19:22
دیوانه ی گریان !!! نمیدانم ، چرا می گویند : دیوانگان همیشه خندانند !! من خودم دیدم ، دیوانه ای که می گریست!! آشناترین غریبه
-
دختران کم توقع...!
سهشنبه 26 مردادماه سال 1389 23:42
سلام و هزاران درود بی پایان به یاران و دوستان عزیز. تا حالا فکر کردید دخترها چرا اینقدر کم توقع هستن ؟ آره کم توقع..... میگم کم توقع چون تا حالا دیدگاه و منطق اونها رو ندید و نشنیدید تا ببینید واقعا کم توقع هستن . ولی ناراحت نباشید در یک حرکت خداپسندانه من تحقیق کردم و براتون گذاشتم ، البته اگه جاییش میلنگه میتونید...
-
انتقام
سهشنبه 19 مردادماه سال 1389 00:41
سلام به همه دوستان. ببخشید که اینقدر دیر به دیر آ پ میکنم . این پست رو خیلی وقته میخاستم بنویسم ولی وقت نداشتم و نمیشد ولی سرانجام موفق شدم . همین امشب از غصه ها می میرم انتقام خودمو از دوتامون می گیرم دیگه از دست توام کاری بر نمیاد باید آروم بگیرم مثل نور یه شهاب کوچیک رد می شم از تو چشات باز دوباره می افتم از چشات...
-
تولد وفا
جمعه 25 تیرماه سال 1389 15:53
هر چه تلألو کند الماس نیست هر گل خوشبو که گل یاس نیست ماه زیاد است و برادر بسی هیچ یکی حضرت عبـاس نیست آشناترین غریبه
-
تولد....تولد
سهشنبه 8 تیرماه سال 1389 02:04
حدود همین روزها بود هوای داغ و دل تب دار که خالق دنیا و نامی شد نامی آشنا و اما غریب ..... آشناترین غریبه و با اولین مطلب و جمله ی مخلوق . . . آشنایی که در خلوت چشمانت غریب است پنجمین سالگرد تولد آشناترین غریبه مبارک آشناترین غریبه
-
دلم گرفته آسمون
دوشنبه 10 خردادماه سال 1389 23:45
دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم شکنجه میشم از خودم نمیتونم شکوه کنم انگاری کوه غصه ها رو سینه من امده آخ داره باورم میشه خنده به ما نیومده دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم تو روزگار بی کسی یه عمر که دربدرم حتی صدای نفسم میگه که توی قفسم من واسه آتیش زدن یه کوله بار شب بسم دلم گرفته آسمون یکم منو حوصله کن نگو که از...
-
حرف این روزهام. . .
چهارشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1389 20:53
سکوتم معنی شب بود... صدایم معنی مبهم. در این ابهام سرگردان... چه بهتر ساکت و آرام. چه بهتر گنگ و بی منظور... چه آسان آرزوهایم... به پشت سینه معدوم. آشناترین غریبه
-
رضا جان تسلیت...
جمعه 10 اردیبهشتماه سال 1389 21:55
مامان بزرگم همشه میگه عمر آدمی شیشه است و اجل مثل سنگ خدا کنه وقتی این دو به هم میرسند غبار دنیا رو شیشه عمرمون ننشسته باشه شادی روح عزیزان تازه از دست رفته دعا کنیم مرگ ، مسئول قشنگی پر شاپرک است مرگ گاهی ریحان میچیند مرگ گاهی ودکا می نوشد گاه در سایه نشسته است و به ما مینگرد و همه میدانیم ریههای لذت، پر اکسیژن...
-
ترازو و مشق
شنبه 4 اردیبهشتماه سال 1389 22:17
نان خورهایی که نان آور شدند !!!!!!!!! فقط همین عکس و فقط همین اندیشه که واقعاً چرا ؟ . . . . آشناترن غریبه
-
جمعه - مغازه تنها و پر از سکوت
جمعه 3 اردیبهشتماه سال 1389 15:18
ر وز سردی است و من افسرده راه دوری است و پایی خسته تیرگی هست و چراغی مرده دور ماندند ز من آدمها سایه ای از سر دیوار گذشت غمی افزود مرا بر غم ها فکر تاریکی و این ویرانی بی خبر آمد تا به دل من قصه ها ساز کند پنهانی نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر سحر نزدیک است هر دم این بانگ برآرم از دل وای این روز چه قدر تاریک است...
-
نوروزتان پیروز
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 11:52
سختی ها به سبکی هوا عشق به عمق فضا دوستان به سختی الماس و موفقیت به روشنی خورشید این آرزوی من برای آریا و آریایی جشن زمین بر تو فرزند زمین فرخنده باد آشناترین غریبه
-
هفت سین حسابی-انشتین ...
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 11:33
در زمان تدریس در دانشگاه پرینستون دکتر حسابی تصمیم می گیرند سفره ی هفت سینی برای انیشتین و جمعی از بزرگترین دانشمندان دنیا از جمله "بور"، "فرمی"، "شوریندگر" و "دیراگ" و دیگر استادان دانشگاه بچینند و ایشان را برای سال نو دعوت کنند. آقای دکتر خودشان کارتهای دعوت را طراحی می کنند و...
-
فروغ فرخزاد
شنبه 15 اسفندماه سال 1388 15:29
شانه های تو همچو صخره های سخت و پر غرور موج گیسوان من در این نشیب سینه می کشد چو آبشار نور شانه های تو چون حصار های قلعه ای عظیم رقص رشته های گیسوان من بر آن همچو رقص شاخه های بید در کف نسیم شانه های تو برجهای آهنین جلوه شگرف خون و زندگی رنگ آن به رنگ مجمری مسین در سکوت معبد هوس خفته ام کنار پیکر تو بی قرار جای بوسه...
-
جشن ایرانی برای ایرانی
شنبه 17 بهمنماه سال 1388 20:56
آریایی ها توجه کنند سپندار مذگان روز عشق ایرانی تاسف بار است که فکر کنیم مرغ هم سایه غاز است ملت ایران از جلمه ملت های جهان است که از گذشته دور تا بحال زندگی و جهان بینی اش با شادی و جشن و پایکوبی پیوند مستحکمی داشته است و شاید تنوع در پایکوبی و رقص های محلی ایران نمونه بارزی از این جهان بینی باشد. ایران و ایرانی...
-
ز نو آمد محرم ... به تن کن رخت ماتم
پنجشنبه 3 دیماه سال 1388 18:04
ساقهی گل ، غنچهی گل در گلستانم تویی نرگس خوش بوی دشت لاله زارانم تویی یک بار دیگه محرم اومد و ما رو تکونی داد که شاید از این همه گناه دست بکشیم و به انسانیت خودمون برگردیم فرا رسیدن محرم رو باز مثل سالهای گذشته تبریک و تسلیت عرض می کنم. تبریک به خاطر این که باز هم راهی برای رسیدن به انسانیت و خودمون وجود داره تسلیت...
-
گیل مرد
پنجشنبه 12 آذرماه سال 1388 12:45
سلام به همه دوستان عزیز.باز هم سال سالگرد بزرگ مردی هستش که برای وطن جان داد.کوچک بود اما بزرگانه زیست تو جاودانه شدی میرزا! هنوز کوه های شمال، لحظه آمدنت را، گردن کشیده اند و منتظرند. هنوز درختان، صلابت فرمان تو را «خبردار» ایستاده اند، تا آزادباش دهی. هنوز، بوی باروت تفنگ تو را می شود از تمام برگ های درختان شنید،...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 آبانماه سال 1388 20:34
در این سرزمین باران های نقره ای که آرام آرام خیسم میکند مرا مجال هیچ قدم نیست چراغها همچنان قرمز است انگار که دیر زمان است در پشت این چراغ محکوم به ایستادنم و اما مرا توانی به حرکت نیست اینجا برای هیچ یک آشنا نیستم در سرزمین خویش هم غریبه ای بیش نبودم . . . آری من همان آشناترین غریبه ام آشناترین غریبه