-
دیدار با مدیران
جمعه 11 آبانماه سال 1386 18:13
با سلام به تمامی دوستان عزیز . دیروز توی نمایشگاه پس از یه چند ساعت بالا و پایین کردن سرانجام غرفه بلاگ اسکای رو پیدا کردیم . تجربه ثابت کرده بود که همیشه دیدار با مدیران با هزار مشکل و کاغذ بازی و از اون جور مسائل رو به رو هستش و باور اینکه مدیران سایت رو بتونی به این راحتی ملاقات کنم خیلی سخت بود . به نظرم اینها...
-
مشکی رنگ عشقه
شنبه 28 مهرماه سال 1386 18:34
وقتی بغض گلویم ترکید به کویر تبدیل شدم از پشه پرسیدم کیستی؟ گفت: خروس بی محل تنها دلخوشیم مرور خاطرات گذشته بود که آلزایمر آنرا هم ازمن گرفت وقتی از زندگی سیرشدم مرگ هم برایم نازکرد آنقدردرنویسندگی مهارت دارم که با چهارحرف "کتاب" می نویسم **************************** سیاهی رنگیست سیاهی رازیست من سیاهی را می پرستم درآن...
-
جشن مهرگان
یکشنبه 15 مهرماه سال 1386 17:09
درود بر خاک وطنم , درود بر تمامی سیاوشان وطنم مژده یارا که مهرگان آمد جشن پیوند عاشقان آمد فصل احساس های آبی شد عید دل های مهربان آمد مهرگان است روز مهر و امید روز لبخند دختر خورشید روز روشن روان بهروزی روزگار جوانی جاوید مهرگان است، روز بیداری روز آ گاهی است و هشیاری روز اندیشه های بالنده روز افکار جاودان جاری مهرگان...
-
میشه خدا رو حس کرد
چهارشنبه 28 شهریورماه سال 1386 19:24
ماه رمضان و فرصتی برای خود سازی دوباره . دوست عزیزی (محمد رضا مدیر وبلاگ تنهاترین تنها) اشاره به نکته ی زیبایی کردن که : بهمون گفته بودن آب می خورین بگین یا حسین اما این روزا که آب می بینین ونمی خورین بگین یا ابوالفضل امسال هم شبکه های تلویزیون هر کدوم یه سریال بعد از افطار پخش می کنند که من خوشبختانه وقت ندارم همشون...
-
من می مانم
دوشنبه 26 شهریورماه سال 1386 19:55
با سلام به تمامی عزیزانی که به این پست بر می خورند و می خونند و لذت می برند . باید بگم که بعد از گذشت چند روز پس از اولین کامنت مبنی بر این که این دست نوشته برای فرد دیگری هست . به تحقیق پرداختم و از مجتبی عزیز (هم زبون)پرسیدم و مجتوجه شدم که ادعا این دوست عزیز کاملا درست هستش و من هم الان اومدم این رو فقط بگم و از...
-
من آمده ام ...وای وای...
پنجشنبه 22 شهریورماه سال 1386 10:19
امشب شب دوازدهم است که تن به این سرزمین مرطوب زدم و فاصله گرفتم از سرزمینی که با آن انس گرفته ام . در این چند روز در این سرزمین پا به پای کشاورزان بودم ، همکلام و هم صحبت آنان . گاهی از برای تاریخ میگفتند ، گاهی از برای پسر همسایه ، و گاه از دوران کودکی خود. در این چند روز بسیار بیشتر به خود اندیشه ام . به افکارم ، به...
-
سفر
دوشنبه 22 مردادماه سال 1386 12:51
سلام به تمام عزیزان خدمت تمام سروران عرض کنم که می خوام یه مدت از دنیا بیرون برم دارم میرم شمال . هرچند که کار زیاد هستش ولی میخوام بشینم و با خودم خلوت کنم با افکارم با باورهام با رسم و رسومم با خودم از شما دوستان عزیز هم می خوام هر چیزی که در مورد من به ذهنتون میرسه بگید. چه خوب چه بد. حتما خیلی کمک میکنه تمام ....
-
آیا می دانید...
چهارشنبه 17 مردادماه سال 1386 19:40
سلام به همه ی دوستان عزیز . تا حال با مطالب زیادی با عنوان آیا می دانید خوندید . ولی من امروز یه آیا می دانید دیگه با رنگ و بوی دیگر رو براتون می خوام آپ کنم . آیا می دانید تاریخی : آیا می دانید ریشه بسیاری از خدمات و کشفیات به ایران باستان بر می گردد آیا می دانید: داریوش در هر سال برای ساخت کاخ به کارگران بیش از نیم...
-
ویژه کنکور
سهشنبه 9 مردادماه سال 1386 20:51
سلام به همه بچه ها . امیدوارم که حالتون خوب باشه . این پست رو برای کسانی گذاشتم که به یه نحوی با نتایج کنکور ارتباط دارند اگه نامزد - دوست یا ... شما توی کنکور رتبه آورد و خواست بره دانشگاه یا ازش دل بکن یا اصلا نذار بره البته این فقط یه شوخی بود . امیدوارم همتون شاد و پیروز و موفق باشید آشناترین غریبه
-
ترانه ی طاعون
دوشنبه 8 مردادماه سال 1386 20:30
می خواهم تو را در این شب ِ نقطه چین! تا طاعونی ترین ترانه ی من، - از نگاه ِ هاشور خورده ی شب - در ستایش ِ نفس های تو باشد! به دیاری که عشق را مصیبتی همه گیر می دانند! تا طاعونی ترین ترانه ی من، - از نگاه ِ میرْ سایه ْ ها - مدیحه ی دست های تو باشد، آن دست ها که ایمنم می کنند از تند باد بی مروّت کینه به شهری که در آن...
-
مرگ....
جمعه 5 مردادماه سال 1386 20:48
نوشته صادق هدایت زندگانی از مرگ جدایی ناپذیر است. تا زندگانی نباشد مرگ نخواهد بود و همچنیین تا مرگ نباشد زندگانی وجود خارجی نخواهد داشت. از ستاره آسمان تا کوچک ترین ذره روی زمین دیر یا زود میمیرند: سنگها گیاهها جانوران هر کدام پی در پی به دنیا آمده و به سرای نیستی رهسپار میشده و در گوشه فراموشی مشتی گرد و غبار...
-
هویت
جمعه 22 تیرماه سال 1386 14:33
خلیج فارس زادگاه تمامی ایرانیانی است که در هر گوشه این گیتی پهناور زیست می کنند .هرگاه به خلیج می اندیشم شوری آب آن را زیر پلکهایم حس میکنم و بغض تمامی وجودم را فرا میگیرد.بغض گلویم را می فشارد و آب خلیج فارس از چشمانم بیرون می جهد یاد بزرگانی می افتم که در تاریخ میهن خون خویش را با آب خلیج فارس در آمیختند وبدان طریق...
-
روزگار بی کار
یکشنبه 17 تیرماه سال 1386 18:55
برای بار سوم این شعر رو آپ میکنم دلم گرفته آسمون ، نمی تونم گریه کنم شکنجه می شم از خودم ، نمی تونم شکفه کنم انگاری کوه غصه ها ، رو سینه من اومده آخ داره باورم میشه ، خنده به ما نیومده دلم گرفته آسمون ، از خودتم خسته ترم تو روزگار بی کسی ، یه عمر که در به درم حتی صدای نفسم میگه که توی قفسم من واسه آتیش زدن یک کوله بار...
-
جشن تیرگان بر همه ی ایرانیان خجسته
شنبه 9 تیرماه سال 1386 16:28
البرز -آن بلند پنهان شده در ابرها- ابرها را به کناری زد. در پای خود -او- آرش را دید: این کیست که به سوی من می آید و کمانی بلند و تیری با پر سیمرغ دارد؟ ... کوه، کوه بلند البرز، به او -به آرش- گفت: ای آرش، ای آرش، اگر تو بخواهی، اگر تو بخواهی، بادی برمی انگیزم تند، بارش مرگ، تا بر دشمنت فرو ریزد. اگر تو بخواهی آذرخشی...
-
من و تو ایرانی
دوشنبه 28 خردادماه سال 1386 21:16
چو ایران نباشد تن من مباد قابل توجه تمامیه ایرانی ها ی عزیز. بیاین از این به بعد هر چیزی رو که ازش خوشمون اومد نگیم خارجیه حاجی .. یا کلاسه بابا ...... از این به بعد هر چیزه خوب ایرانی ه اصلا با سیاست و جامعه این چیزها کار ندارم عزیز . مگه ما آریایی نیستیم. چرا اونها به ما میگن تروریست.... وحشی .... چرا خودمون ـ...
-
وطن من...
چهارشنبه 23 خردادماه سال 1386 15:25
این هم تاثیر سد سیوند روی پاسارگاد ـــ تو ۷ سال آینده ای وطن کوروش به زیر آب رفت غیرت مردان ایران خواب رفت ای وطن سیمرغ و دژبان داشتی رستم، آن پور نریمان داشتی ای وطن فرّ فریدونت چه شد خسرو و فرهاد مجنونت چه شد ای وطن نادر، جهانگیرت کجاست بابک و آرش، کمانگیرت کجاست ای وطن آن گاوِ سَر گُرزت چه شد فرخ و گیو و فریبرزت چه...
-
و این است با هر کس همسفر شدن
پنجشنبه 17 خردادماه سال 1386 16:06
بله آقا ... ما ز یاران چشم یاری داشتیم بنا بر قولی که روز حادثه به دوستان دادم اومدم تا به وعده خودم وفا کنم و عکس ها رو بذارم . البته این عکس ها مربوط به شب گذشته یعنی ۳ روز بعد از حادثه دلخراش ۱۴ خرداد هستش. توصیه میشه اونهایی که ناراحتی قلبی دارند و یا با دیدن جراحت و زخم حالشون بد میشه نگاه نکنند البته این رو بگم...
-
مناجات
سهشنبه 8 خردادماه سال 1386 17:09
مناجات خواجه عبدالله انصاری : الهی در دل آب دارم در دل آتش در ظاهر ناز دارم و در باطن خواهش در دریایی نشستم که آن را کران نیست به جان من دردی است که آن را درمان نیست دیده من بر چیزی آید که وصف بر زبان نیست الهی اگر خامم پخته ام کن اگر پخته ام سوخته ام کن این بنده چه داند که چه می باید جست داننده ترین .... هر آنچه دانی...
-
کاش ...
سهشنبه 8 خردادماه سال 1386 17:05
کاش ... کاش میتوانستم وجودم را عاری از هر تعلقی بکنم، عاری از هر بندی. کاش لازم نبود که تنم را با لباسهای رنگ و وارنگ بپوشانم. کاش هیچ بندی پاهایم را نبسته بود. کاش هیچ دیواری نبود. کاش هیچ نژادی نبود، هیچ زبانی نبود، هیچ قومیتی نبود، ملیتی نبود. کاش هیچ مذهبی نبود، هیچ آیینی نبود، کاش هیچکدام از این ایدهئولوژیهای...
-
چند جمله با حال:
سهشنبه 8 خردادماه سال 1386 17:00
در زندگی سه راه رو دنبال کن: ۱- دوست داشتن برای یک تجربه ۲ - عاشق شدن برای یک هدف ۳- فراموش کردن برای قبول واقعیت -------------------------------- چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست آن به که کار خود به عنایت رها کنند با مدعی نگویید اسرار عشق و مستی تا بی خبر بمیرد با درد خود پرستی --------------------------------...
-
شباهت وبلاگ و جوی آب
شنبه 15 اردیبهشتماه سال 1386 14:04
اگر در قدیم برای نشان دادن گذر عمر مجبور بودی جوی آبی بیابی و بر سر آن نشسته و گذر عمر را ببینی واندکی از غفلت گذران سریع زندگی به خود بیایی، امروزه کافیست سری به وبلاگ یا دفتر روزانه خاطرات خود بیاندازی و ببینی که چند روز است چیزی ننوشته ای در حالی که اصلا این مدت طولانی را تصور هم نمی کردی٬ برای من که معمولا...
-
* مهدی اخوان ثالث *
شنبه 1 اردیبهشتماه سال 1386 13:19
خدایا به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده ی خود را ؟ بیا ره توشه برداریم قدم در راه بگذاریم کجا ؟ هر جا که پیش آید بدانجایی که می گویند خورشید غروب ما زند بر پرده ی شبگیرشان تصویر بدان دستش گرفته رایتی زربفت و گوید : زود وزین دستش فتاده مشعلی خاموش و نالد دیر کجا ؟ هر جا که پیش آید به آنجایی که می گویند چوگل روییده...
-
زندگیم کاغذ پاره نبوده :
پنجشنبه 23 فروردینماه سال 1386 14:37
قبلا گفتم الان هم میگم : زندگی مثل اوج پروازکلاغ پستِ شعر سپید نگفته بودبم که این هم گفتیم : صخره ی رو به دریا منم همراه جذر و مد دریا منم طوفان دریا به سانی بلعم چنان با مو ج بجنگم . گویی که رستمم و به پیکارم صخره ی دریا منم آرام گیر آرامش دریا منم به کنار ساحل آرام خواب گیرم ورنه که همان صخره ی طوفانم گر باشد نرم و...
-
تاریک
دوشنبه 13 فروردینماه سال 1386 19:31
...و سلام...و سکوت خندید به گریه باران...که چرا می گریی... که چرا اینگونه سخت می گریی... و باران گفت ... و چه ذلال گفت...که من می خندم این را غم نبین... من آوای تمام هستیم...من بارانم...همان که بر تو فرود آید و هرچه تو آلوده ای او می شوید...او بر تن تو می گرید... تا شاید رحمتی آید و یا مغفرتی...از روی اعتماد یا شاید...
-
دوباره چهره نوروز و شادمانی عید
جمعه 25 اسفندماه سال 1385 16:52
به یاد آنهایی که در عید امسال نه تنها سفره هفت سینی نخواهند چید ،بلکه از سفره شام آنها نیز خبری نیست و گرسنه سر به بالین می نهند حافظ : زکوی یار می آید نســــــــــیم باد نوروزی ارین باد ار مدد خواهی چراغ دل بیفروزی دوباره معجزه آب و آفتاب و زمین شکوه جادوی رنگین کمان فروردین شکوفه و چمن و نور و رنگ و عطر و سرود سپاس...
-
لطفا به تاریخ ایران و پاسارگاد یاری رسانید .
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1385 10:19
کوروش , کوروش , ای بزرگ مرد آیین آریایی ای فرمانروای عدالت گستر تو نیستی , تونیستی و میراث تو را به غارت برده اند. تو نیستی , تو نیستی و فرهنگ تو را به تاراج گذاشته اند. تونیستی , تو نیستی و خانه ات را به ویرانه ای تبدیل کرده اند. بدان که فرزندانت زنده اند , پاسارگاد آرامگاه توست و خانه امید ما آنان که پاسارگاد را...
-
روحت شاد...
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1385 17:08
سلام به همه عزیزان . این پست حامل اعلام فوت یه مرد نازنین. راست میگن که خوبان زود میروند. سید خدا ,,,, کسی که وقتی بابام داشت جون می داد یاور ما بود . آخه خدا چراااااااااااااااااااااااااااااااااا خوبها رو می بری ..این همه آدم گناهکار.... چرا زمین رو از وجود اونها پاک نمی کنی و هر چی خوب رو میبری پیش خودت .... نکنه می...
-
تو را دوست می دارم
پنجشنبه 10 اسفندماه سال 1385 09:30
تو را دوست می دارم به سان ِ کودکی که آغوش ِ گشوده ی مادر را! شمع ِ بی شعله ای که جرقّه را! نرگسی که اینه ی بی زنگار ِ چشمه را! تو را دوست می دارم به سان ِ تندیس ِ میدانی بزرگ، که نشستن ِ گنجشک ِ کوچکی را بَر شانه اش و محکومی که سپیده ی انجام را! تو را دوست می دارم! به سان ِ کارگری که استوای روز را، تا در سایه ی دیوار...
-
کجاست....
جمعه 4 اسفندماه سال 1385 19:52
از چه کسی باید پرسید که سرزمین مهربانیها کجاست از چه کسی باید پرسید که سرزمین مهر و وفا کجاست سرزمینی که نام آن محبت است و صفا در آن ریشه دوانیده سرزمینی که در آن اعتماد و آرزو وجود دارد؟ کاش می شد تا شقایق ها گریست کاش می شد یک تبسم آفرید کاش می شد چون ستاره پاک بود آسمان را با صداقت دوست داشت کاش می شد با سحر بیدار...
-
غوغای والنتاین بیگانه در برابر کهن آیین مهرورزی
جمعه 27 بهمنماه سال 1385 11:31
آریایی ها توجه کنند: سپندار مذگان روز عشق ایرانی تاسف بار است که فکر کنیم مرغ هم سایه غاز است ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، بلکه از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق داشتند . در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با ۲۹ بهمن ، یعنی تنها ۳ روز پس ازروز والنتاین فرنگی. این روز «سپندارمذگان»...